سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/4/26
2:6 عصر

داغ بی تسلی

بدست بند‍ۀ خدا در دسته مرتضی آوینی، ایران، امام خمینی، سید علی خامنه ای، آخرالزمان، شیعه، مصائب شیعه، داغ بی تسلی، ولایت فقیه


داغ بی تسلی

داغ
های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخر الزمانیم، و
خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای
تاریخ.

در
عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ
پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و
اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.ما را
این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم.

 آخر
او آیتی بود که(ثقلین)را در وجود خود معنا می کرد، همه (ما ترک رسول
الله)را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان ها یی چون او،
هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ
آسیاب افلاکند،مصداغ حدیث (لولاک)اندو غایت الغایاب وجود……و حق است اگر با
رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز ،خورشید سرد شود و ماه بشکافد و
دریاها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق
مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان می شد .

ما
را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز
بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و
ماه و خورشید
بر جای ماندند تا مقصود خمینی(ره) محقق، شود آن سان که بعد از رحلت آخرین
فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا تحقیق وجود او را در جهان تحقق
بخشد.

 آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند ،یک امت اند و یک تاریخ. کوران روزحشر در اینجا نیز کورند _ که :

" من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی" _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟ نه
آنگاه که امام آمد ونه امروز که رفت است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان
حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند وچون سحره فرعون دربرابر این
انقلاب به سجده درآیند که "  امنا برب موسی و هرون " 

اگر
نه، این ولی خدا برای انان حجتی میشد تا زهد وعدالت  علی را باور کنند،
حلم حسن را وشجاعت حسین را و…… و این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا عظمت
حق را و همه صفات خدایی را در وجودش بنگرد و انسان را، همچون خورشید که
نورش ازازلیت تا به ابدیت رافرا گرفته است.

داغهای
همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در
دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار
دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار
دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.دست ما اگر به نخل بلند وجود
او نمی رسد، دست خمینی که می
رسید. او آمد
تا معنای (انتظار) را به این امت بیاموزد، در آینه ی وجود خود که اسوه
مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر
مه  باشد امام (ره) به ما آموخت که انتظار در مبارزه است و این بزرگترین
پیام او بود، وپس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که
برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم.

امام
ره ما را آموخت که ( عرفان را با مبارزه جمع کنیم)و خود بهترین شاهد بود 
که بر این مدعا که  عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیه ای
می ماند برای آنان که عرفان را به مثابه امری کاملآ شخصی بهانه واماندگی خویش می گرفتند؟

او
کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجحولات شریعت و طریقت را با
مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دا نستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد
اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همبن شیوه زیسته
اند. دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که حکم برظالم  اشعار عرفانی می
راندند و با چشمی ظاهربین چهره افیونی خویش را در اینه صیافی وجود کج
اندیش ماتریالیسم دیاکتیک معنا می کردند و حافظ را شرابخواره و زنبازه ای
از سبک خویش میگرفتند؟

آیا
ندیدند او را که از این سوی پنجه ارباب جور اندا خته بود و از ان سو ی(
سجاده به می رنگین) داشته بود و(دلق مرتع را گرو جا می شراب مرد افکن)
نهاده بود؟ ایا ندیدند که در (خلوت ان کا ر دیگر کردن)  و(صراحی پنهان
کشیدن ) یعنی چه؟ مگر این مردترین مردان میدان مبارزه و زاهدترین  زهاد
زمانه نبود که دم از خال لب چشم بیمار و می و میخانه بتکده و رند می آ لود
خرقه پیر خراباتی میزد ؟ امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم.

با
داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش . امام رفت تا بار تکلیف  ما بر
گرده عقل و اختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است،
چرخه بلیات ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست در
آید که " لنبلو نکم حتی نعلم الجاهد منکم و الصا برین".

اکنون ،این ماییم و
امانت او . دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش
و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت
اسلام  به غروب خونین شها دت حسین بن علی و (شب بی قمر غیبت
)انجامید، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین
خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بار خداوند اراده کرده
است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

aviny.com